"الهیات اقتصاد"؛ بازار "اسلامی" و بازار "قارونی"
نشست (بازار، اخلاق، عقل اقتصادی و سبک زندگی) _ بمناسبت "روز اصناف"_ مشهد _ ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ارادت داریم خدمت دوستان و برادران عزیز. تشکر میکنم از دوستان که بنده را دعوت کردند. همینطور که فرمودند من با این وضعیت جسمانی از تهران خدمت شما رسیدم برای التفاتی که به اهمیت این جمع داریم و باید داشته باشیم. اگر الگوهای بازار اسلامی درست تبیین بشود بازار اسلامی معاصر، نه بازار هزار سال پیش. بازار اسلامی امروز. گام بسیار بلندی برداشته شده و راه برای اصلاح بسیاری از مناسبات اجتماعی باز میشود. شاخصهایی که در کتاب و سنت و در سیرة پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در مورد اقتصاد اسلامی و انسانی گفته شده، بخش عمدهای از آن باید در بازار محقق بشود. بخشی از این مؤلفهها فرهنگی – تربیتی است. کار قانون و دادگاه و حکومت نیست. بخشی از اینها آموزش حقوقی است، قانون است و یا اصلاحات قانونی و حقوقی است. بخشی هم نظارت دقیق عاقلانه و عادلانه از طرف حکومت، با هر سه قید است. 1) دقیق؛ 2) عادلانه، عدالت؛ 3) عاقلانه.
همین بازار اسلامی را میگفتیم بعد گفتند اینقدر این بازاریها اعتراض کردند که اینها حیثیت بازار است به بازاریها توهین میشود. گفتم اگر روایتی است که توهین به بازار است مردهشور آن بازار را ببرد. اگر خواندن روایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) توهین به بازاری است به بازاری دزد و لامذهب است. بعد هم اینها توهین نیست اینها معیارهای اسلامی است. خیلی جالب است بعضیها مذهبی هستند به شرط این که مذهب برایشان مشکل درست نکند و مسئولیت تعریف نکند. مذهب راحت که همیشه سودآور باشد آن را قبول دارند مذهب مسئولیتآور را قبول ندارند. خداوند در قرآن سؤال میکند چون این تیپها و ماها را و همه را خداوند میشناسد، خداوند از ماها سؤال میکند که: «... أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ...» (بقره/ 85)؛ با دین برخورد گزینشی میکنید یک بخشهایی از قرآن را قبول دارید و یک جاهایی را قبول ندارید؟ آن جاهایی که به نفعتان است مذهبی هستید و آن جاهایی که باید مراقب حساب بانکی و جیبتان و حقوق کارگرتان و حقوق مشتری باشید جنس درست تحویل بدهید آنجا دیگر مذهبی نیستید؟ یکی از جاهایی که خداوند از قبل یقه ما را میگیرد این است میفرماید: «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» بخشی از قرآن را قبول دارید و بخشی دیگر را قبول ندارید؟ شما تصمیم میگیرید که دایره دین کجاست؟ یک جاهایی مذهبی میشوید جاهایی که آسان است شله و نذری و پرچم سیاه بزنید و چراغانی کنید آنجاها مذهبی هستید آنجاها که میگوید مراقب حقوق کارگرت، حقوق مشتری و ضعیف باش، مراقب باش جنس بنجل قالب نکنی، مراقب باش حساب بانکیات چطوری بالا و پایین میرود آن جا دیگر مذهبی نیستی و قبول نداری و عصبانی میشوی؟ تبعیض در اعتقاد، تبعیض در عمل مذهبی، به بخشیاش عمل کنیم به بخشیاش عمل نکنیم ما این مشکل را همه ما داریم. سیاسیون ما آنهایی که در سیاست هستند همینطور یک جاهایی خیلی انقلابی است و یک جاهایی که صرف نمیکند دیگر نه انقلاب، نه مذهب، نه اصول، هیچی. در بازار هم همینطور. اولاً بازار اسلامی یعنی بازار اخلاقی، یعنی بازار عقلانی. یعنی بازار حقوقمحور و عدالتمحور. یعنی بازار در خدمت جامعه نه جامعه در خدمت بازار. آن بازاری که میگویند «الکاسب حبیبالله» این است و الا خیلیها «الکاسب عدوالله» و الا کاسب چی هستی؟ چه چیزی به چه روش و شیوهای کسب میکنی؟ بالای سردر منزل و مغازهها مینویسند حالا تیپهای مذهبی و الا خیلیها که این چیزها را نمینویسند «الکاسب حبیبالله» خیلی جمله قشنگی است. «الکاسب حبیب الله» یعنی مفتخور حبیبالله نیست. مفتخور انگل، اینهایی که کار نمیکنند و سود اضافی و سود مفت میخواهند اینها حبیبالله نیستند. حبیبالله یعنی محبوبالله. یعنی معشوق خدا. خداوند میفرماید اینهایی که بدون هیچ خدمترسانی به جامعه انگلی زندگی میکنند اینها محبوب خداوند نیستند آنهایی که در حوزه تجارت، صنعت، کشاورزی، علم یا هر چیز دیگری، معنویت و فرهنگسازی دارند یک خدمتی میکنند یکی از مشکلات جامعه را بخصوص محرومین و مستضعفین را حل میکنند آنها حبیبالله هستند یعنی محبوب الله، یعنی معشوق خدا هستند. این در برابر کسانی که اهل کسب و کار نیستند و بدون هیچ زحمت و تلاش پول درمیآورند آنها کاسب نیستند آنها غاصبند. الکاسب حبیبالله یعنی الغاصب عدوالله! این روشن باشد و الا الکاسب حبیبالله به این معنا باشد که هرکسی به هر شیوهای پول درمیآورد این حبیبالله است ولو با دروغ، با ربا، با گرانفروشی، با کلاهبرداری، با احتکار، با حصر، با رابطهبازی، با رشوه، همه اینها حبیبالله هستند؟ یا مینوشتند که «هذا من فضل ربّی» خب اینها جهانبینی بسیار مهمی است در واقع اینها الهیات بازار و الهیات اقتصاد است که هرچه به دست میآوری اینها را فضلی از ناحیه خداوند بدانی مثل قارون نباشی بگویی «علمٍ مِن عندی» اینها تخصص خودم است به خدا ربطی ندارد. قارون مظهر بازار کفر و سرمایهداری است. میدانید که قارون هم آدم مذهبی بوده است در روایت ببینید، قارون لامذهب و بیدین و ضد خدا نبوده، مذهبی نبوده، بعد خرمیلیاردر میشود. قرآن میفرماید یک پولش را به رخ جامعه میکشد و دیگران را تحقیر میکند. این یک خصوصیات اوست، کاخ من را ببین، ماشینهای من را ببین، حسابهای بانکی من را ببین. دوم یک آدم مذهبی است که هرچه به دست میآورد به هر شیوه حلال و حرام دیگر مشروع و نامشروع ندارد، اوایل قارون اینطوری نبوده بعداً اینطوری شده است بعد هم گفتند که ملاحظه کن، گفت چه ربطی دارد؟ علم است آن هم از طرف خودم یک کار علمی کردم به اینجا رسیدم تخصص دارم، آن هم «مِن عندی» دستاورد خودم است من خودم تلاش کردم و زحمت کشیدم. قرآن میگوید طوری زندگی ترتیب داد که وقتی توی خیابان میرفت همه میایستادند با حسرت نگاه میکردند. این توصیف قرآن است. فلانی را دیدی چه وضعی دارد؟ ماشینش را نگاه، خانهاش را نگاه، هیئت همراهش را نگاه... قرآن هم میگوید ما به زمین فرمان دادیم که خفهاش کن. جلوی همه قورتش بده! بگذار همه ببینند که ما دقیقاً توی سر کی میزنیم؟ خب اگر بگویی «هذا من فضل ربّی» یعنی من مالکیت مطلق مستقل از خداوند ندارم. همه اینها را خداوند عنایت کرده و در برابر اینها هم برای من مسئولیت تعریف کرده است، در برابر خدا، در برابر خلق، مسئولیت دارم. سرمایه بدون مسئولیت نیست. ثروت بدون مسئولیت ما در اسلام نداریم، قدرت هم بدون مسئولیت نداریم، هرکس هرچقدر قدرت و ثروت دارد علم دارد نفوذ اجتماعی دارد به همان اندازه مسئولیت دارد این کتاب خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. پولدارها ثروتمندتر هستند تا فقرا. روایت داریم که روز محشر در قیامت، از پل صراط، دهتا – پنجاهتا فقیر رد میشوند یک ثروتمند هنوز معطل است که باید حساب پس بدهی این پل خربگیری خیلیها را نگه میدارند. آدمهای ضعیف که در دنیا سخت زندگی کردند عبور میکنند هرکس هرچقدر لذت و امکانات بیشتری برده آنجا گرفتاریاش بیشتر است باید پاسخگو باشد کسانی که تمام زندگیشان در سختی گذشته آنجا جبران میشود اگر خودشان مسئول و تنبل نباشند.
ایدئولوژی بازار اسلامی، الهیات این بازار، یعنی اول بازار اسلامی یعنی بازار انسانی، یعنی بازار اخلاقی و بعد یعنی بازار عقلانی، با عقل و با حساب و کتاب است. حضرت رضا(ع) که خدمت ایشان هستیم فرمودند یکی از علائم جامعه دینی، بازار دینی و شخص متدیّن «تقدیر المعیشه» یعنی مدیریت درست اقتصاد است. تقدیر یعنی اندازهگیری. یعنی باید عقل اقتصادی داشته باشید. اگر بازارتان، اقتصادتان، نظام مالیاتیتان، گمرکتان، بانکتان، عقلانی نباشد با عقل و حساب و کتاب نباشد دینی نیست. بازار اسلامی را به این تعریف نکنید که اول اذان بروند نماز بخوانند حالا تازه آنهایی که میروند. لازم است ولی کافی نیست. اصلاً فرق بازار اسلامی و اقتصاد اسلامی با اقتصاد لیبرال و سرمایهداری، اقتصاد مارکسیستی چیست؟ در منحنی ریاضی و فرمول که نیست، آنها بحثهای تجربی و عقلی است هم آنها باید استفاده کنند هم ما. حالا ما این را هم گاهی خیلی دقیق نیستیم چه برسد به آن بُعد دیگرش. بیشتر تفاوت در نظام حقوقی و اخلاقی حاکم بر اقتصاد است. اقتصاد اسلامی یعنی اقتصاد علمی، عقلانی که در مورد حقوق دو طرف خریدار، فروشنده، همه، کارفرما و کارگر، در مورد حقوق همه مسئول است و احساس مسئولیت میکند و به انسان و به بازار و به اقتصاد نگاه اخلاقی هم دارد. اقتصاد را از اخلاق جدا نمیکند این اقتصاد اسلامی میشود. بازار اسلامی باید اینطوری تعریف شود. فرمودند در بازار اسلامی دروغ نمیگویند قسم نمیخورند، چانه نمیزنند. دقیقاً عین بازارهای ما! چقدر دروغ میگویند و همه قسم میخورند! بعضی از ماها سهتایی را گاهی میکنیم قسم دروغ میخوریم وسط چانهزنی! برای این که به احکام دین عمل شده باشد! یا مثلاً میفرماید خریدار و فروشنده به هر کدام یک جور توصیه میکنند. به فروشنده میگویند رزق تو دست خداوند است آن مقداری که از خریدار پول میگیری جنسی که میدهی یک کمی بیشتر از آن چیزی باشد که باید بدهی. به خریدار میگویند تو که پول میدهی تعهد کردی این مبلغ را بدهی و آن جنس را بگیری یک مقدار بیشتر بده. به او نمیگویند بیشتر پول بگیر، به او میگویند بیشتر بده، به این هم میگویند بیشتر بده. این میشود بازار اخلاقی و انسانی. بعد خداوند میفرماید این کار را بکنید اگر من گذاشتم گرسنه بشوید ولی هرچه خدا قول داده ما باور نمیکنیم. خداوند دهها قول در قرآن تعهد کرده است ما هیچ کدامش را باور نمیکنیم. مثلاً آن بالا مینویسیم «هو الرزّاق» ولی باور نداریم، میگوییم که درست است میگوییم هو الرزّاق، ولی خودم! «أنا الرزّاق!» قبول نداریم. اینها جهانبینی یک بازار است اول مسئله جهانیبینی را حل کنیم. چه نوع خداشناسی، و چه نوع الهیاتی؟ چه نوع انسانشناسی بر بازار حاکم باشد؟ البته من یک نکته هم اینجا بگویم هرچقدر بازار درست بشود یعنی الگوی مصرف در جامعه درست شده است یعنی سبک زندگی درست میشود یعنی اخلاق اقتصادی، اقتصاد خانواده درست میشود. بازار خیلی مهم است. پیامبر و امیرالمؤمنین همانقدر که راجع به نماز و مسجد و روزه و حج گفتند، بلکه از آن بیشتر راجع به بازار و اقتصاد گفتند. برای این که فرق اقتصاد سکولار و اقتصاد دینی و اقتصادی چیست؟ نوع سکولار اقتصاد و سیاست و تعریف سکولار از خانواده، میگوید ما فقط دنیامحور داریم بررسی میکنیم. در سیاست فقط سیاسی یعنی معادلات قدرت را ببین. در اقتصاد، فقط چک و سفته و رقم حساب بانکی ملاک است. خب این اقتصاد سکولار میشود ولو جداگانه آن شخص نماز اول وقت هم بخواند و هر سال هم کربلا برود ولی سکولار است. نوع دینیاش این است که غیر از نوشتن «هذا من فضل ربی» و «هوالرزاق»، «بسمالله» گفتن، بعد اینها باید بیاید در معاملات و چک و سفته، قراردادها تجلّی پیدا کند. حالا تازه ما داریم راجع به بازاریهایی صحبت میکنیم که اهل این مسائل بودند و هستند و الا آن تیپ بازاریهایی که رسماً دین ندارند حسابشان جداست. او حتی فرمالیته هم نمینویسد «هذا من فضل ربی» بسمالله را هم نمیگوید. او اصلاً عمداً سراغ مال حرام میرود با این چیزها کاری ندارد آنها موضوع بحث ما نیستند. الآن موضوع بحث ما بازاری مسلمان است. این آیات و روایاتی که عرض میکنم این فرهنگ باید گسترش پیدا کند و عمل بشود. ملاک بازار اسلامی بله، یکیاش این است که بله در محرم عزاداری کند، در نیمه شعبان چراغانی کنند صدای اذان بیاید، و این آسانترین آن است، این کارها خیلی هزینهای ندارد آن سختش این است که از سود نامشروع بگذری. میتوانی بالا بکشی توجیه هم میکنی توجیه قانونی هم هست حتی بعضیها حاضرند برایت توجیه شرعی هم بکنندربا بگیری و اسمش را یک چیز دیگری بگذاری ولی نکنی، از اینجا به بعد مذهبیهای واقعی معلوم میشود. سیدالشهداء(ع) فرمودند که یکی گفت آقا الحمدلله مردم خیلی متدین و مذهبی هستند، فرمودند: «الدّینُ لَعِقٌ عَلی ألسِنَتِهِم» ورّاجی میکنند همه ادای مذهبی درمیآورند! تا وقتی که سودشان هست و ضرر ندارند مذهبیاند پای چک و سفته که میرسد دیگر مذهبیها کم میشوند. پای جان که میرسد آن وقت « قَلَّت الدَّیّانونَ» دیندار بگرد و پیدا کن! از کل امّت چند میلیونی و از چند صد هزار شیعه، هفتاد نفر بیشتر نمیآیند ولو حسین باشی! سیدالشهداء(ع) فرمود به این ادا و اصولهای مذهبی نگاه نکن که چقدر در مراسم مذهبی میآیند و لباس سیاه میپوشند، چراغانی میکنند، اینها را نگاه نکن، هر سال زیارت امام رضا(ع)، کربلا و... چون آسان است سوار هواپیما میشوی یک ساعت دیگر هم کربلا هستی خطری هم نداری. سیدالشهداء(ع) فرمودند اینها را نگاه نکن «فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ» وقتی که پای بلا، بلا یعنی امتحان و آزمایش، آزمایش اقتصادی، آزمایش پول، آزمایش ناموسی، آزمایش تهش جانی، البته بعضیها جان حاضرند بدهند پول حاضر نیستند بدهند فرمود پای این امتحانها که پیش بیاید چه بدهی و چه بستانی، اینجا باید بگردی تک تک مسلمان و مذهبی و متدیّن پیدا کنی. جهانبینی بازار اسلامی، الآن دیدید میگویند بازاری را نگاه نکن یا فلانی راجع به همه چیز بازاری حرف میزند! بازاری یعنی فقط چرتکه میاندازد ببیند سود آن کجاست؟ آیا این تعبیر درست است یا نه؟ پس در بازار به فکر سود نباشیم؟ بازار جای سود است. بله کاملاً در بازار اسلامی سود مهم است مگر آدم احمق است، اصلاً کسی که سود نداشته باشد مثل کسی است که عقل ندارد. سود آری ولی اصالت سود نه. یعنی فقط سود! به هر قیمت سود! این نیست. فرق اقتصاد و بازار سرمایهداری، سکولار و بیدین، با بازار اسلامی این است که هر دو به سود و تجارت میاندیشند یعنی آدم اگر وارد یک کاری بشود به سود آن فکر نکند که مشکل عقلی دارد. پس یک کاری کنیم که ضرر کنیم؟! نخیر، باید سود کنی. اما 1) چگونه؟ 2) چقدر؟ که این چیزها به هم مربوط است. اگر کسی حساسیت داشته باشد راجع به چگونگی آن، دیگر چقدر آن نامحدود نخواهد شد لذا در روایت فرمودند اگر کسانی واقعاً مسلمانانه وارد فعالیتهای اقتصادی بشوند اینها تقریباً محال است که خرمیلیاردر بشوند. محال است که در این وضعیت کسی حقوق همه را رعایت کند، اهل رشوه و رابطه بازی و ربا و کلاهبرداری و چک بیمحل و بستن با این و آن، ظلم به کارگرش، ظلم به مشتری و اینها نباشد و هر پولی که میگیرد در ازای یک خدمت واقعی باشد که به جامعه میکند و بعد در جامعهای که طبق آمار رسمی 8 میلیون فقیر واقعی داریم که در امکانات اولیه زندگیشان مشکل دارند بعد در این وضعیت طرف بگوید 20تا خانه، 10تا ویلا، 5تا ماشین، سالی چهار – پنجبار سفرهای تفریحی خارج از کشور دارد، نمیشود. از اهل بیت(ع) پرسیدند فلانی یکی از شیعیان شماست اینقدر پول دارد، فرمودند نمیشود. گفتند آقا همهاش را حساب و کتاب کرده، دزدی نکرده، غصب نکرده، مال یتیم نخورده، وجوهش را هم داده است، امام(ع) فرمودند این قدر نمیشود. بعد چطور میشود حقوق فقرا را داده باشی اینقدر هم داری. بعد فرمودند اصلاً فرض کنید بشود، از راه مشروع هزار میلیارد پول دربیاوری که این خودش باید تعریف کرد که مشروع چیست؟ مثل این که تعریف مشروعیت عوض شده است چطوری یک مرتبه هزار میلیارد و دو هزار میلیارد داری؟ به اندازه هزار میلیارد تومن به جامعه خدمت کردی یا نه؟ چون در فقه اسلامی پول حرام، پولی است که در ازای آن شما خدمتی به جامعه نکنی. آن پولی حلال است که شما یک خدمتی به جامعه بکنی. تولید کننده صنعتی، کشاورزی، دام، تولید کننده علم، تولید کننده معرفت و اخلاق و فرهنگ عمومی، باید یک خدمتی به جامعه بکنی. تجارت اسلامی آن است. شما بین تولید کننده و مصرف کننده حلقه اتصال در توزیع کالا ایجاد کنی منتهی توزیع عادلانه و سود عادلانه. اگر بازاری شد که دلالی بر آن حاکم است اویی که عرق میریزد، تلاش میکند، گرسنه است به تولید کننده ظلم میشود، به مصرف کننده هم دارد ظلم میشود، 5 برابر، 3 برابر قیمت واقعی و این وسط دلال میخورد، این بازار غیر اسلامی است. بازار اسلامی این است که حق تولید کننده به اندازهای که عرق ریخته باید به او برسد. حقوق مصرف کننده هم باید رعایت بشود، جنسی که 3 واحد میارزد نباید 5 واحد آن را بفروشید ولو این که مجبور باشد از تو بخرد. چون بعضیها فکر کردند این که قرآن میفرماید: «تجاره عن تراضی»، تراضی یعنی دو طرف راضی، فکر کردند که هرگونه رضایتی که شد گور پدر قاضی! تو راضی من راضی، فلان! نه؛ این «تراضی» میگویند آقا من فروشندهام راضیام آن هم خریدار است راضی است شما چه میگویید؟! میگوید راضی، رضایت زورکی نیست وقتی که مجبور است از تو بخرد اسمش رضایت نیست. رضایت وقتی است که بداند به او ستم نشده است. ببینید در بازار اسلامی نه باید به تولیدکننده جفا بشود و نه به توزیع کننده یعنی خود بازاری ستم بشود، بالاخره میگوید من زحمت کشیدم از آن طرف کارها را به اینجا رساندم، نباید به مصرف کننده ستم بشود حقوق هر سه باید رعایت بشود. به هر کدام از این سهتا ظلم بشود به همان اندازه غیر اسلامی میشود خب اینها عقل میخواهد، مدیریت میخواهد، نظارت میخواهد، آموزش میخواهد. مردم و بازاریها، خریدار و مشتری باید آموزش ببینند و نسبت به حقوقشان، نسبت به وظایف اخلاقیشان آگاه بشوند آن وقت نظام بانکی، مالیاتی، واردات و صادرات، اینها باید عقلانی و تحت نظارت باشد که آنها نیاید وضع را بهم بریزد که خریدار و فروشنده و بازاری سهتاییشان را مجبور کند کلاه همدیگر را بردارند، گاهی با یک تصمیم غلط، یک قانون غلط توی مجلس، یک برخورد غلط در دادگاه قضایی، یک سیاست غلط در دولت و وزارتخانهها، به زبان طرف میگوید ربا نخوریم، میگوید گرانفروشی نکنیم ولی با عمل با آن شیوه، یک کاری کرده که اغلب مردم که مثل بنده هستند! ما دین قوی نداریم، قشر است! یک کمی به ما فشار بیاید حرامخوری هم خوشمزه است! به زبان میگوید که آقا گرانفروشی نکن ولی شیوه مدیریت بانکی و مالیات و واردات و صادرات تو طوری است که به این سمت هول میدهی. نظام مالیاتی شما باید عاقلانه و عادلانه و شفاف باشد. اسلام این را میگوید. چقدر ما روایت داریم که میگوید مالیات، عاقلانه، عادلانه و شفاف. یعنی مردم بدانند که پول مالیات کجا دارد میرود و کجا خرج شد؟ آن وقت اگر این سهتا را رعایت کردی، اگر کسی مالیات نداد دکان او را باید ببندی. چون نمیشود توی این جامعه بخوری و نم پس ندهی! مصرف میکنی چرا خدمت نمیکنی؟! تمام این محرّماتی که ما در اسلام داریم همهاش جایی است که به انسانی دارد صدمه میخورد. حالا یا آن انسان دیگری است یا دیگرانند حقالناس است یا به خودت داری صدمه میزنی. یا صدمه دنیوی است، یا اخروی است یا هر دو است. این مال حرام و لقمه حرام میگویند بعضیها میگویند اینها مسائل تشریفاتی است. لقمه حرام و حقالناس چیست که این همه میگویند؟ بعد میخواهد میرود حج حالا همه از ما راضی باشید! آخه اینقدر تو کلاه ما را برداشتی حالا خیلی خب راضی، ولی چطوری راضی؟! یکی از بستگان ما که خودش بنده خدا فوت کرد راجع به یکی دیگر از بستگان ما که قبلاً فوت کرده بود اینها با هم مشکل داشتند. اولی که فوت کرد به ایشان گفته بودند که او به شما خیلی ظلم کرد اذیتت کرد ولی شما راضی باش، از این عالم رفته، حساب و کتاب دارد او را ببخش. او توی رودربایستی گفت خیلی خب ما بخشیدیم! بعد زیر لب گفت که ولی خدا خودش میداند چه کارش کند! نمیتواند ببخشد میگوید پوست من را 20 سال کَند ولی خب ما راضی! آقا ما داریم میرویم مکه تقبلالله! حجکم مقبول! از ما راضی هستی؟ بله ما راضی هستیم ولی این همه آدمهایی که پوستشان را کَندی چه میشود؟ حتی راجع شهید میگویند اگر یک کسی نماز و روزه نخوانده ولی یک مرتبه اصلاح شده و شهید شده، چون شهید شده خداوند همه آنها را اصلاح میکند اما بلایی که سر انسانها آورده، باید حساب پس بدهد حتی شهید. خب خیلی کار سخت است یعنی خداوند میگوید من از حق خودم، البته آن هم حقالله نیست آن حقالنفس است، حق کرامت خودت است، من از تو گذشتم یعنی خودت از آن کمالات محروم شدی خودت شدی، من در مورد بقیه جبران میکنم اما در مورد بقیه باید عواقب آن را بپذیرم مگر این که خداوند رحم کند. اما با مردم و آدمها چه کار کردی؟ هرجا که اسلام میگوید حرام به نفع انسان است، این که بعضیها میگویند آقا اسلام همهش گفته حرام حرام! نخیر، اسلام همهاش حلال است الا آن جاهایی که گفته حرام. کجاها گفته حرام؟ جایی که حقوق یا کرامت یا حیثیت یک انسان یا یک جمعی از آدمها را داری و حقوق بشر را داری ضایع میکنی. میگویند مال غصبی حرام است. غصب چیست؟ مال مفت است. یکی دیگر زحمت کشیده تو میخواهی بخوری. میگویند گرانفروشی حرام، یعنی این کالا یا این کار یا این خدمات اینقدر نمیارزد، مثلاً ماشین را به اسم تعمیر میگیری و پس میدهی به دروغ میگویی قطعه عوض کردم گاهی قطعه درست را برمیداری قطعه خراب میگذاری، این را میگویند حرام است. میگوید دروغ حرام، دروغ یعنی فریب انسان، میگوید ربا حرام، ربا یعنی استثمار انسان محروم، آن کار بکند تو بیشتر بخور، هرچه او بیشتر کار میکند تو بیشتر بخوری نه او. احتکار حرام، احتکار یعنی چه؟ یعنی جامعه به یک کالایی احتیاج دارد تو داری نمیدهی تا گران بشود بعد بدهی، یعنی به حقوق اقتصادی مردم دارد خیانت میکند. شما یک حرام بگویید که صدمه به انسان نیست همه حرامها صدمه به انسان است. کسی به خدا که نمیتواند صدمه بزند. خداوند میفرماید: «هوالغنی و انتم الفقراء» شما که بیچاره و سراسر نیازید، با خیانت و گناه که به من صدمه نمیزنید، دارید روی سر خودت خاک میریزی. قرآن میفرماید هرکس ستم میکند در واقع دارد به خودش ستم میکند داری پدر خودت را درمیآوری. مثل این که بگویی من از لج خدا میخواهم اسید بخورم! خب بخور. خداوند میفرماید که مراقب خودتان باشید حلال و حرام و واجب، یعنی مراقب خودتان باشید و خودتان را نجات بدهید. در بازار اسلامی هیچ کس برای کار نکرده حق ندارد پول بگیرد حتی اگر بتواند و الا اینجا نشود آنجا از حلقوم او درمیآورند. باز جالب است که روایت درباره بازار اسلامی داریم که میگوید اینهایی که خیال میکنند مال مفت گیر میآورند و به اصطلاح مردم میگویند به خوردشان میرود، فرمود که به خوردتان نمیرود همینجا از حلقومتان بیرون میکشیم. خیلی عجیب است. من یک روایت دیدم که میگوید خداوند برای شما روزی در نظر گرفته، مثلاً گفته امروز 300 واحد پول سهم توست و از راه حلال و مشروع میتوانی به دست بیاوری ولی چون به خداوند سوء ظن داری و دنیا محور هستی، به زبان مذهبی هستی اما به باطن سکولاریست هستی، میروی همان را از راه حرام به دست میآوری با دروغ و کلاهبرداری، بعد در روایت میفرماید روزی تو همین امروز 300 بود، و قرار بود از راه مشروع به دست بیاوری رفتی از راه نامشروع به دست آوردی بیشتر نشد، همان را به دست آوردی فقط خودت را خراب کردی. مثل این که یک کسی را بخواهند امتحان کنند بیاورند در یک اتاقی، یک پولی هم آنجا میگذارند میخواهند این پول را به این بدهند این میآیند داخل، حالا با دوربین مخفی دارند نگاه میکنند، این میآید دور و برش را نگاه میکند پول را برمیدارد میگذارد توی جیبش، بعد میآید میگوید نادان، اصلاً این را اینجا گذاشته بودیم میخواستیم به خودت بدهیم چرا دزدیدی؟ این برای تو بود. این باید فرهنگ ما بشود. البته من هم حرف میزنم عمل به آن سخت است باور نداریم!
دوم این که میفرماید خداوند تعهد کرده که اگر اهل کار باشد ثروتتان را زیاد میکنم. فرمود میخواهی یکی بشود دهتا، هم در دنیا و هم در آخرت، به فقرا بدهید. طرف آمد گفت آقا وضع مالیام خیلی خراب است فرمودند برو به فقرا صدقه بده، پول بده. گفت آقا من میگویم وضعم خراب است نمیگویم وضعم خوب است، شما میگویی بده، من الآن آمدم بگیرم نه این که بدهم، فرمودند چرا الآن وقت آن است که بدهی. گفت ندارم، فرمودند همانقدر که داری بده. این را بدانید یکی از راههای پولدار شدن که ماها اصلاً باور نمیکنیم بعضیها امتحان کردند ما امتحان هم نمیکنیم، یکی از راههای پولدار شدن خدمت به محرومین، و سیر کردن گرسنهها و پوشاندن برهنهها و رسیدگی به بیماران، خدمت به حقوق کودک، بخصوص کودک یتیم است. میخواهید پولدار بشوید انفاق کنید پول بدهید ببینید خدا به قولش عمل میکند یا نه؟ خدا را یک بار امتحان کنیم منتهی نه برای امتحان. آخه بعضیها قلق گیر میآورند میگویند خب پولها را بدهم ببینم این کارها را میکند؟ نه، صادقانه. فرمود شما انفاق کنید اصلاً چرا به زکات، زکات میگویند؟ کلمه زکات یک معنی نماء یعنی رشد، زکات انسان را به لحاظ روحی و اخلاقی پاک میکند و اموال تو را هم رشد میدهد و پولدارتر میشوی.
دسته سوم؛ راجع به بازار اسلامی روایات داریم. میگوید آنهایی که فکر میکنید از راه حرام، یعنی مراعات نمیکنید میگویید هرچه بیشتر بهتر! یک دسته از روایات هم این است که فرمود قبل از آخرت، در همین دنیا به شما بگوییم چه اتفاقاتی میافتد؟ این پول زیادی که به دست میآورید یک مرتبه پول را جمع کردی که به بچههایت بیشتر برسد بچهات همان پول را برمیدارد دنبال فسق و فجور میرود! میرود معتاد میشود. الآن این پول برای تو خیر بود یا شر؟ این خیر نیست. میدانید که قرآن به پول، خیر میگوید. خیلی جالب است، اسلام ضد سرمایه و ضد ثروت نیست، به ثروت و به پول خیر میگوید. در اسلام، اینهایی که میگویند قدرت و ثورت ذاتاً فاسد و فسادآور است این حرف اسلامی نیست، ثروت و قدرت، علم و آگاهی، تمام اینها نعمت الهی است منتهی اگر با آن مواجهه غلط بکنی آن وقت شر میشود خودمان به شر تبدیل میکنیم ما باید آموزش بازار اسلامی، بحث آموزش و فرهنگ سازیاش اینهاست باید باور کنیم. آن وقت در بازار هم وقتی میبینند یکی متدیّن بازار است و ببینند خودش، کاخهای میلیاردی و زندگی آنچنانی دارد حالا تسبیح هم دستش باشد اینها درست ضد دین است! میگویند خودش حرفهایی را که میزند قبول ندارد حالا دارد برای ما سخنرانی میفرماید! به چه اعتقاد داری؟ به آنچه که عمل میکنی. این هم باز روایات است که میفرمایند شما به آن چیزهایی اعتقاد داری که عمل میکنی، به بقیهاش اعتقاد نداری فقط میگویی. آنها محفوظات و کلمات و الفاظ است. این هم یک روایت، که من بخواهم خودم را بشناسم همینطوری نگاه میکنم. این خیلی جمله مهمی است. فرمود شما در واقع به آن چیزهایی ایمان دارید که دارید به آن عمل میکنید. به بقیه آن اداها و حرفها ایمان ندارید و از این عالم که به عالم بعد میروید با ایمانی که واقعاً دارید میروید نه با ایمانی که ادعا میکنید یعنی به آنچه که عمل کردید میروید، آنها ایمان است بقیهاش لغلغه زبان است. از سود میلیاردی حرام چه کسی میگذرد؟ و باز این که در روایات داریم که میگویند آدمها قیمت دارند، مثلاً یکی یک پول اندکی را مراعات میکند مثلاً میرود توی نانوایی، میگوید آقا ببخشید الآن این پول را دادید من الآن به اندازه 15 قرون ندارم حلال بفرمایید! بعد بیرون کلاه همین را در یک معامله 20 میلیون تومان برمیدارد. در روایت میفرماید بعضیهایتان با مال حرام اندک حساب و کتاب دارید، اما وقتی بالا رسید، بعضیها قیمتشان یکی دو میلیون است، دله دزدی است، بعضیها قیمتشان صد میلیون است بعضیها میلیارد است، ولی هیچ کدام از اینها دین ندارند انفاق را هم با کمیّت نمیسنجند.
باز دسته دیگری از روایات، زمانی یک جهادی بود، پیامبر(ص) فرمودند که هرکس میتواند سلاح بردارد برویم هرکس هم نمیتواند کمک مالی یا هرچه میتواند بیاید بکند چون امپراطوری روم میخواست حمله کند بعضی از پولدارهای بازاری بودند اینها آمدند جوانها و گردن کلفت هم بودند خودش و بچههایش گفتند آقا اگر اجازه بفرمایید ما جبهه نیاییم ما پشت جبهه را نگه داریم، پشت جبهه خیلی مهم است مخصوصاً اقتصاد و بازار و... ما هم زمان جنگ یک رفقایی داشتیم هرچه میگفتیم بیا برویم امام گفته هرکس میتواند سلاح بردارد باید برود، گفت آقا شما کوتهبین هستی تا نوک دماغت را میبینی شما الآن را میبینی من آینده اسلام را دارم میبینم! گفتم یعنی چه؟ گفت ما باید خودمان را برای آینده آماده کنیم و این آینده هیچ وقت نرسید! این همینطور چاق شد چاق شد تا سکته کرد! آینده خودش را به اسم آینده اسلام مطرح میکردند. یکی از اینها آمد پیش پیامبر(ص) گفت آقا بالاخره من وظایفی اینجا پشت جبهه دارم اگر اجازه بفرمایید من و بچههایم خدمت نرسیم به جای آن پول میدهیم، که آیه نازل شد که اینهایی که میآیند اجازه میگیرند که جهاد بیایند، بیایند هم به درد تو نمیخورد، به درد حق نمیخورند، اینها حاضرند از جانشان در دفاع از حق و عدل بگذرند؟ این آمد پولهایش را داد و رفت. یک پیرزنی آمد یک شاخه خرما آورد، فقیر و مستضعف بود مثل زمان جنگ که یکی تخم مرغ میآورد. زمان جنگ یک پیرزن در یکی از دهاتهای اطراف مشهد بود که چندتا بچه یتیم را بزرگ میکرد یک قاطر داشت که خرج بچههایش را از آن درمیآورد گفتند جبهه غرب توی کوهستانها قاطر احتیاج دارند برای رزمندهها مهمات ببرند، در آن روستا 7- 8 نفر قاطرهایشان را آوردند این خانم هم آمد توی صف، یک پیرزنی بود. وقتی شورای مسجد دید گفت این بچه یتیم دارد از این نگیریم، دیدند که اگر به او بگویند از تو نمیگیریم ناراحت میشود تا نوبت او رسید گفتند تمام شد نیاز جبهه برطرف شد دیگر قاطر نمیخواهیم. این خانم زیر گریه زد و گفت تا به من رسید تا نوبت به ذوالجناح من رسید دیگر جبهه نیاز ندارد؟ من این را آوردم و دیگر به خانهام برنمیگردانم. نبرید من همینجا رهایش میکنم. گفتند که شما بالاخره چندتا بچه یتیم دارید، گفت نه به هیچ وجه. گفتند پس اجازه بده پول آن را به شما بدهیم، حساب کنیم گفت من اگر میخواستم پولش را بگیرم اصلاً او را نمیآوردم من میخواهم همینجوری برای جبهه برود و آن وقت گریه و اعتراض کرد، اینها مجبور شدند بگیرند ولی دیدند دیر شده، گفتند خیلی خب برو فردا بیا. یکی از دوستان ما که شهید شده، در یادداشتهای ایشان هست، میگفتند همسایههایش گفتند این شب تا صبح قاطر را با آب و گلاب شست بعد توی اتاقش برد نه توی طویله، میگفت تا صبح با این قاطره حرف میزد که تو ذوالجناح امام حسینی، میروی جبهه و... اگر آنجا رفتی و ترکش خوردی من را یادت نرود من تو را فرستادم! خب اینها زحمت کشیدند و این انقلاب را مفت دست ما دادند. این نظام جمهوری اسلامی را مفت دست بعضی از مسئولین دادند. زمان پیامبر(ص) آن آقا که آمد یک پول کلانی داد، یک چک حسابی کشید این پیرزن هم یک شاخه خرما آورد گفت یارسولالله من هیچی ندارم من تنها هستم من هرچه داشتم همین بود، وقتی که رفت پیامبر(ص) رو به اصحاب کردند و گفتند میدانید خداوند از این پیرزن قبول کرد و از آن آقا قبول نکرد؟ چون این هرچه داشت همین بود و فقط خالص برای خدا آورد داد، او پولی که داد برای خدا نبود برای فرار از تکلیف و وظیفه بود و بعد هم او یک میلیونیم ثروتش بود، کمیّت او بیشتر از این بود ولی ارزش این بیشتر است. این کل ثروتش را داد. این پیرزن کل ثروتش را داد، هیچی دیگر نداد احتیاج این پیرزن به این خرما، بیش از احتیاج او به آن اموالش بود. خب اسلام اینطوری نگاه میکند و اصلاً به کمیّت و سروصدا و ادا و اصول نیست. خداوند در قرآن میفرماید که: «وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَىٰ...» فرمود یک وقت فکر نکنید میزان قدرتتان و تعداد بچههایتان، ثروت و اموالتان اینها شما را به ما نزدیک میکند. قدرت و ثروت، برای شما نیست من خودم به شما دادم، دادم دستتان ببینم با آن چه کار میکنید؟ تکتک اینها دارد ملاحظه میشود و ثبت میشود. فرمود ثروت و بچههایتان و ایل و قبیلهتان شما را به ما نزدیک نمیکند. اینها معیار نیست، «إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا...» ملاک این است که با این پول و قدرت و امکانات چه کار میکنی؟ آیا واقعاً ایمان داری و اهل عمل صالح هستی یا نیستی؟ خب این هم یک تعبیر که خداوند کاملاً مشخص و واضح دارد با ما حرف میزند، بعد میفرماید: «فَأُولَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا...» آنهایی که قدرت و ثروت و امکانات دارند و آن را در مسیر درست مصرف میکنند یعنی به دوتا سؤال جواب میدهند، این سؤالات جزو سؤالات شب اول قبر هم هست، شب دوم هم هست. این سؤالات را از الآن به ما گفتند، سؤالات شب امتحان را لو دادند گفتند از شما چه چیزهایی میپرسیم کتاب باز است، یکی هم فرمودند که از هرکس به میزان قدرت و ثروت و علم و نفوذ دارد دو سؤال خواهند پرسید، 1) از کجا آوردهای؟ 2) کجا مصرف کردهای؟ این دو سؤال را همه باید جواب بدهید. از کجا این پول و این نفوذ و این قدرت و این ریاست را از کجا به دست آوردی؟ 2) کجا مصرف کردی؟ چه کارش کردی؟ این دوتا سؤال. فرمود اگر از این دوتا گردنه عبور کنید «لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا...» پاداش مستقیم عمل خودتان بدون منّت، پاداش دو برابر، «وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ» (سبأ/ 37)؛ و در جایگاههای مخصوصی در بهشت، آسوده و تا ابد راحت خواهید بود. اگر بتوانید توضیح بدهید که این ثروت و قدرت و ریاست را از کجا آوردید؟ حق چند نفر را پایمال کردید؟ آبروی چند نفر را ریختید و بعد چگونه از آن استفاده کردید و کجا مصرف کردید؟ این هم یکسری تعابیر.
دوتا تعریف هم راجع به بازار داریم این هم باز دسته دیگری از آیات و روایات. میگویند بدترین نقطه در دنیا بازار است، مرکز شیطان و شیاطین است. از آن طرف روایات داریم که بازار، معبد و مسجد است. چرا؟ بالاخره بازار بدترین جای دنیاست یا بهترین جای دنیاست؟ هر دویش. این هم یک دسته از روایات که میگویند آقا تناقض است ما نفهمیدیم چه میشود؟ بالاخره پول دربیاوریم خوب است یا درنیاوریم خوب است؟ پول دربیاوری خوب است. تولید ثروت در قرآن و روایات عبادت است. یعنی کشاورزی، صنعت، تجارت، تجارت چه بود؟ تجارت کمک به تولید کننده و به مصرف کننده با سود مشروع. نه این که تجارتی که پدر تولیدکننده را درمیآوری. مثلاً طرف یک سال در خانهاش مینشیند قالی میبافد، گرسنه است بچهاش مریض است، امکانات ندارد، کمترین بیمه و تأمین اجتماعی ندارد، گرفتار است، بعد از او میخری صد، همین را بدون هیچ کاری میفروشی میلیون! خب حرام است. حرام است به تولید کننده داری ظلم میکنی، ما فکر میکنیم دست توی جیب کسی بکنیم دزدی است، این هم دزدی است او دارد زحمت میکشد عرق میریزد، تولید کشاورزی، تولید صنعت، تولید کالا، تولید خدمات، تو اینطوری. مصرف کننده هم که آقا این کار اینقدر نمیارزد، سود آن زحمتکش را حساب کن و ببین خودت چقدر تلاش کردی؟ یک تلفن کردی، کار دیگری نکردی. بله آقا از اعتبارم استفاده کردم این اعتبار، محصول 30 سال کار است، این درست است اما چقدر؟ - این را حاضرم با هرکسی بخواهد بحث کنم – هر سود و پولی به اندازهای مشروع و حلال است که به همان اندازه خدماتی به مردم و به جامعه کرده باشد. اگر آن مقداری که خدمت میکنی پول بیشتر میگیری به همان اندازه گرفتاری. 2) فرمودند عرق کارگرتان خشک نشده باید مزد او را به او بدهی. آن کارگر سادهای که دارد در مغازه، در کارگاه در کارخانه کار میکند چرا باید بیشتر از همه زحمت بکشد و کمتر از همه ببرد؟ چرا او نباید بیمه باشد؟ چرا حقوق او، زن و بچه او، بهداشت او، ازدواج بچهاش، چرا اصلاً مهم نیست؟ خب اینها توی اموالت میآید. بعد یک مرتبه میبینی که دزد به خانهات میزند و از توی خانهات صد میلیون پول و دلار و سکه برمیدارد میبرد. خب این چه شد؟ بله من نمیخواهم بگویم از هرکسی دزدی شد یا مغازهاش آتش گرفته یا یک مرتبه سرطان میگیرد و هرچه پول درآوردی باید خرج سرطان خودت یا بچهات بکنی، یا خانمت، نمیخواهم بگویم هرکس گرفتاری دارد این مال حرام خورده، اما مواردی داریم اینطوری است. در روایت میفرماید که سود مفت برمیداری، کلاه صد نفر را میزنی بعد حساب بانکیات پر میشود خوشحالی که بردی. صد میلیون مفت، گیرمان آمده است، بعد یک مرتبه دو ماه بعد میروی پزشک به تو میگوید خانمت سرطان دارد حالا راه بیفت، برو 200 میلیون خرج کن. اینها در روایت هست. البته معنیاش این نیست که هرکس سرطان دارد یک کار خلاف کرده، یا چیزی آتش میگیرد یا تصادف میکنی، دزد میزند، بچهات یک مرتبه میبینی معتاد شد، پول مفت به او میدهی، همهاش اینطوری نیست ولی بخشیاش اینطوری است – عین روایت را دارم به شما میگویم - فرمود آن مقداری که اگر حق فقرا و محرومین است به آنها ندهی یا حق مستضعف را بالا بکشی حداقل همان مقدار را در همین دنیا از حلقوم تو بیرون میآوریم. منتهی هم زجر میکشی و هم پاداش نداری. خودت حقوق فقرا را بدون زجر بده تا پاداش هم داشته باشی. اینها روایات است ما اینها را باور نمیکنیم. اهل میگویند فکر نکنید هرچه بیشتر پول درمیآورید به هر قیمتی خوشبختتر و خوشحالتر میشوید گاهی پول حرام که میآید حقوق محرومین را رعایت نمیکنی، ده تا مشکل روی سرت میریزد. البته آن هم بخشیاش مجازات است و بخشیاش امتحان است ولی چرا؟ - اینهایی که من میگویم همه آیات و روایات است یک کلمه از خودم حرف نمیزنم خودمم هم اهل عمل به اینها معلوم نیست باشم من اگر بازاری بودم معلوم نبود چه کار میکردم! حالا این حرفها را میزنیم چون بازاری نیستم، البته ما در یک بازار دیگری بازاری هستیم چون در این بازاری هم که ما هستیم در حوزه مباحث علمی و معرفتی، آنجا هم کلاهبردار زیاد است، در مسائل دانشگاه، حوزه، در دانشگاه کلاهبردار داریم در حوزه هم کلاهبردار داریم فقط مخصوص بازار نیست – از یک طرف میفرمایند که بهترین جای دنیا بازار است چون در بازار کار میکنی، تلاش میکنی، مال مشروع، خدمت به جامعه، تأمین خودت و خانوادهات، شرافت و آبروی خودت و خانوادهات و این بزرگترین عبادت است. یک کسی آمد گفت آقا فلانی را دیدم همهاش کار میکند یکسره زحمت میکشد اهل دنیاست! فرمودند نخیر اهل آخرت است جنابعالی اهل دنیا هستی! به مال مفت عادت کردی. آن کس که نماز و روزهاش را انجام میدهد و بعداً میرود توی بازار تلاش میکند او در حال عبادت الله است. طرف آمد دید یک ظهر تابستان امام باقر(ع) با کارگرهایشان سر زمین کار میکنند. از این صوفیهای عوامفریب بود، عرفانهای قلّابی، انرژی درمانی و این چیزها... گفت شما فرزند علیبنابیطالب هستید چطور اهل دنیا هستید؟ جدّ ما علی وارسته بود اهل دنیا نبود، شما چرا اهل دنیا هستید؟! اگر الآن بمیرید جواب خدا و پیامبر را چه میدهید؟ امام باقر(ع) فرمودند اگر الآن از دنیا بروم به خداوند عرض خواهم کرد که خدایا در حال عبادت تو مُردم. در حال عبادت تو با تو دیدار میکنم. کار، عبادت است. مفتخوری، بیکاری، بیکارهگی خلاف دین و مذهب است. حضرت امیر(ع) آمدند توی مسجد دیدند یک عدهای مشغول نماز و عبادت هستند، باز رفتند ظهر آمدند دیدند همانجا نشستند، باز شب آمدند دیدند همینطور نشستند، باز فردا آمدند دیدند نشستند. گفتند اینها چه کسانی هستند؟ گفتند اینها خیلی اهل معنا و اهل عبادت هستند! امیرالمؤمنین(ع) فرمودند یعنی چه؟ گفتند یعنی 24 ساعت کلاً اینجا نشستند مشغول ذکر و دعا هستند. امام(ع) فرمود خب خرجیشان را از کجا میآورند؟ گفتند ما میدهیم! ما زحمت میکشیم اینها نماز میخوانند و عبادت میکنند. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند به خدا سوگند، شما از اینها به خدا نزدیکترید شما در حال عبادت هستید. در روایت داریم بعضی از گناهان را فقط با عرق ریختن میبخشیم. فرمودند گناهانی هست که هرچه استغفار کنید بخشیده نخواهد شد باید عرق بریزید و باید حمالی کنید. باید کار کنید. بعضی از گناهان فقط با کار کردن بخشیده میشود. بعضی از گناهان فقط با انفاق، از توی حساب بانکیات و جیبت برداری و گمنان به کس دیگری بدهی که اصلاً نفهمد تو کی بودی. حالا دیدم بعضیها هم که خیریه باز میکنند یعنی کار خیریه که بالاترین عبادت است باز رقابت! خیریه من است یا خیریه تو هست؟ اسم من است یا اسم توست؟ اینها دیگر خیلی جالب هستند که خسر الدنیا و الاخره میشوند!
خب از یک طرف میفرمایند که بازار، مرتع و چراگاه شیطان است، شکارگاه شیطان است. گفتند اگر کسی از بازار، بتواند بازاری به بهشت برود، باید دست او را بوسید. بازاری بهشت برود. بازاری که میگویند خرده پاها را نمیگویند، اکثر شماها خیال نکنید الآن خیلی بازاری هستید، بازاری آنهایی که صحبت میلیاردهاست. امام(ع) فرمودند: قال المسیح(ع): عیسیبنمریم(ع) فرمود اگر شتر از سوراخ سوزن رد شد سرمایهدار به بهشت میرود! امام(ع) فرمودند که حضرت مسیح(ع) گفت و چه درست گفت برادرم امام مسیح که اگر یک وقت دیدید شتر از سوراخ سوزن رد شد این هزار میلیاردیها هم وارد بهشت خواهند شد محال است! چون تو حقوق یک عده زیادی را رعایت نکردی. از آن طرف میفرمایند که خوشا به حال کسی که: «طُوبَى لِمَنِ اکْتَسَبَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَالًا مِنْ غَیْرِ مَعْصِیَةٍ وَ أَنْفَقَهُ فِی غَیْرِ مَعْصِیَة»، خوشا آن بازای که بدون ستم و گناه تولید ثروت میکند و در مسیر درست انفاق ثروت میکند همان از کجا آوردهای و کجا مصرف کردهای؟
یکی از یاران حضرت امیر(ع) به نام "علاء بن زیاد حارثی" را دیدند «فَلَمّا رَأىَ سَعَةَ دارِهِ...» یک وقت دعوت کردند ایشان رفتند دیدند یک کاخی ساخته که هرکس از توی کوچه رد میشود همه میایستند به خانه این نگاه میکنند، متدیّن هم هست و جزو یاران امیرالمؤمنین است. حضرت(ع) فرمودند که: «ما کنتَ تَصنَعُ بسَعَةِ هذه الدارِ فی الدنیا...» با چنین خانهای چه کار میکنی؟ این چیست که ساختی؟ خانه بزرگ در دنیا به درد تو نمیخورد «و أنتَ إلَیها فی الآخرةِ کُنتَ أحوَجَ؟!» خانه بزرگ در آخرت به درد تو میخورد. این چیست که تو ساختی؟ مگر تو به یک چنین خانهای احتیاج داری؟ خانه به این بزرگی و این اشرافبازیها چیست؟ «و بلى إن شِئتَ بَلَغتَ بها الآخِرَةَ: تَقرِی فیها الضَّیفَ، و تَصِلُ فیها الرَّحِمَ، و تُطلِعُ مِنها الحُقوقَ مَطالِعَها، فإذا أنتَ قد بَلَغتَ بِها الآخِرَةَ.» میتوانی با ثروت دنیوی به آخرت خوب برسی؟ چطوری؟ امکاناتت را صرف خدمت به انسان بکن. بگذار دیگران استفاده کنند. تَصِلُ فیها الرَّحِمَ، بستگان تو از امکانات و ثروت تو استفاده کنند، و تُطلِعُ مِنها الحُقوقَ مَطالِعَها، حقوق را رعایت کن به بالاترین درجات بهشت میروی. اسلام با پول و پولداری مخالف نیست. پول، خیر است منتهی از کجا آوردی و چطوری مصرف میکنی؟ چقدر نیاز داری؟ و الا فرمودند یکی از نعمتهای بزرگ خداوند پول است، خداوند طرفدار فقیر هست اما طرفدار فقر نیست با فقر مخالف است. از فقیر دفاع میکند ولی با فقر مخالف است. اصلاً چرا به ثروتمندان میگوید به فکر فقرا باش؟ برای این که میخواهد هیچ کس فقیر نباشد همه مرفه باشند. منتهی رفاه در حد نیاز نه رفاه بیش از آن. باز همین خیر، شر میشود. ببینید شرّ است، اشرافیگری هم شرّ است. یک زندگی شرافتمندانه نه همه مساوی، حالا یکی یک کم بالاتر، یکی پایینتر، متنوّع، آزاد، راحت، شرافتمندانه، آن خیر است. فرمودند اگر زحمت بکشی و پول دربیاوری برای این که آبروی خودت و خانوادهات را حفظ کنی تو مشغول جهاد در راه خدا هستی. میخواهی صاحب خانه بشوی، داری تلاش میکنی خانوادهات، راحت باشند، امکانات عادی داشته باشند، یک ماشین مناسبی، خانه مناسبی، آبرومند، لباس مناسب، فرمودند اینها عبادت و جهاد در راه خداست. خدمت به خانواده، جهاد در راه خداست.
حضرت علی(ع) میفرماید که: «إنّ مِن النِّعَمِ سَعَةَ المالِ...» یکی از نعمتهای بزرگ ثروتمند بودن است و مرفه بودن است، رفاه چیز بدی نیست منتهی خداوند میخواهد همه مرفّه باشند. نه یک طبقه خاصی بالاشهر، سوپر رفاه، و یک عدهای آن پایین! اصلاً شهر اسلامی دوقطبی نیست بالاشهر و پایین شهر ندارد. البته اینها گفتنش آسان است تلاشهای زیادی هم برای رفع این شکاف شد ولی شما ببینید باز دوباره یک شکافی ایجاد شد. پایین شهریهای بعد از انقلاب، خیلیها بعد از انقلاب، کمکم بالاشهری شدند و پایین شهر و بالا شهر بهم ریخت، ولی الآن باز دوباره یک پایین شهری و بالاشهری درست شده است! مشغل تغذیه، مشکل دارو، مشکل مسکن، مشکل لباس، مشکل ازدواج، و 20 میلیون آدم داریم که از بس میخورند دارند بالا میآورند. داریم در حد هزار میلیارد یورو، پولدارهای بینالمللی هستند واحد پولشان میلیارد هم نیست، بالاتر است، دزدی هم میکنند دیگر کرایه نمیکند هزار میلیارد به بالا باید باشد! آیا شما میگویید ما خانه کوچک داشته باشیم و امکانات نداشته باشیم؟ نخیر آقا. اتفاقاً یک روایت از حضرت رضا(ع) دیدم، یک وقتی به یکی از یارانشان که آدم متدیّن و خوبی بود ولی عقلش کم بود. یک پولی آوردند دادند به او و گفتند این برای شما. گفت آقا برای چه؟ خیلی ممنون. گفتند برو برای زن و بچهات یک خانه بخر. گفت میدانم خانهات را آمدم دیدم این خانه، خانه نیست زن و بچهات در آن خانه در عذاب هستند. گفت آقا درست است ولی ما راضی هستیم. گفتند نه، این پول را بگیر و برو برای زن و بچهات خانه بخر، خانوادهات در عذاب هستند. گفت آقا واقعیتش این است که این ارث پدرم هست یادگاری بابام هست. اگر ده خانه هم به من بدهند من نمیروم! امام رضا(ع) فرمودند آقاجان یادگاری پدرت یک بحث است حقوق زن و بچهات یک بحث دیگری است. دو – سه بار گفتند، گفت نه آقا من به احترام پدرم. امام رضا(ع) فرمودند: «و اِن کانَ ابوکَ احمق؟» ولو پدر جنابعالی احمق تشریف داشتند؟ این چه خانهای است که ساخته به تو داده؟ همین مقدار پول را میتوانست خرج کند و یک خانه درست بسازد، این چطور خانه و معماری است؟ «إِنْ کَانَ أَبُوکَ أَحْمَقَ فَیَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ» ولو پدر جنابعالی احمق تشریف داشتند شما باید بگویی چون یادگار پدرم هست نگه دارم؟ برو آن خانه به درد نمیخورد برو یک خانه درست برای خانوادهات بگیر. «سَعَةَ دارِهِ» دیگر نه این که خانه چند هزار متری. نگفتیم خانواده اسلامی خانواده حداقلی است و در حد بخور و نمیر زندگی کن! در حد یک اتاقی که بتوانی توی آن بکپی! نه دیگر، یک خانهای که بتوانی در آن راحت باشی. عرف یک جامعه چیست؟ این را گفتند. اینها تحت جهانبینی بازار است و از این قبیل زیاد است من نمیتوانم همه آن را عرض کنم. هم داریم که «المال خیر»، ثروت خیر است و هم داریم که امام علی(ع) فرمود: «اَلْمالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ». مال، مایه زنده شدن تمام نفسانیتها و هوسهاست. وسوسه میشوی که انواع فسادها و گناهها را بکنی. لذا دیدید بعضیها تا وقتی که یا فقیر هستند یا به اندازه نیاز دارند آدمهای خیلی صالحی هستند همین را ده سال بعد میبینید که میلیاردر شده، بعد چقدر آدم کثیفی شده. آدم میگوید کاش همان فقیر میماندی! حداقل آدم بودی. البته بعضیها هم برعکس هستند. وقتی که مرفه هستند نه که آنچنانی، وقتی رفاه دارند آدمهای خوبی هستند همین که مشکل اقتصادی پیدا میکند و فقیر و گرفتار میشود میبینید حاضر است هر کثافتکاری را بکند. این هم انسانشناسی ماهاست و ضعفهایی است که ماها داریم. فرمودند ثروت متعهدانه آری، غیر از آن نه. «اعْلَمُوا أَنَّ کَثْرَةَ الْمَالِ» وقتی که پول بیش از اندازه، خیلی حسابهایتان نجومی بالا میرود دوتا اتفاق برای شما میافتد: 1) «مَفْسَدَةٌ لِلدِّینِ...» دینتان فاسد میشود و بیدین میشوید. 2) «مَقْسَاةٌ لِلْقُلُوبِ،» قسیالقلب و بیرحم میشوید، میبینید که کسی گرسنه و بیجاره است میگویید به ما چه! هم دینت را از دست میدهی.
ببینید اصلاح جهانبینی، میفرمایند که شما آدم بدی در بازار نیستید اما گاهی با خودتان میگویید که اگر این کار را بخواهم رعایت کنم فقیر میشوم، پولم کم میشود، چکهایم را نمیتوانم پاس کنم و گرفتار میشوم. امام کاظم(ع) فرمودند که: «لاتُحَدِثوا اَنْفُسَکُم بِفَقر» اینقدر با خودتان راجع به فقر حرف نزن، هی به خودت تلقین نکن که من فقیر میشوم، اگر به فقرا کمک کنم، اگر حق همه را رعایت کنم، اگر دروغ نگویم، اگر احتکار نکنم، اگر خالیبندی نکنم من فقیر میشوم! فرمود اگر مؤمنی، اگر بازاری مسلمانی «لاتُحَدِثوا اَنْفُسَکُم بِفَقر» مدام با خودش راجع به فقر نگوید و خودش را از فقر نترساند «وَ لابِطولِ عمر» و مدام به خودت وعده عمر طولانی نده. ببینید امام کاظم(ع) میفرماید این دوتا به لحاظ روانشناسی مشکلتان است! که حلال و حرام و حقوق محرومین سرمان نمیشود، 1) با خودتان میگویید اگر این کارها را بخواهم رعایت کنم من فقیر میشوم گرفتار میشوم چکهایم را نمیتوانم بدهم و بدهیهایم صاف نمیشود. 2) میگویید حالا وقت زیاد است! حالا بعداً رعایت میکنم. فکر میکنید قرار است صد سال دیگر اینجا باشید. صد سال هم نه، همه ما فکر میکنیم تا ابد قرار است بمانیم. در روایت داریم میآیند تشییع جنازه، بعد همه فکر میکنند این یک اتفاق ویژه برای یک شخص ویژهای استثنائاً افتاده است طفلک این مُرده است! میگوید خیلی جالب است که عقلتان نمیرسد که اگر تمام کسانی که قبل از شما بودند اگر نمیمردند شما نمیآمدید شما هم تا نمیرید بعدیها نمیآیند. فرمودند چرا خودت را در تابوت نمیتوانی ببینی؟ وقتی زیر تابوت کسی قرار میگیری فرمودند چرا خودت را در تابوت نمیبینی و فکر میکنی قرار است در این عالم بمانی. فرمودند که ما دوتا مشکل رواشناختی تربیتی داریم، اول این که مدام خودت را از فقر میترسانی و میگویی اگر خواهم حقوق دیگران و حدود الهی را رعایت کنم من مشکل اقتصادی پیدا میکنم. دوم این که میگویید من حالا حالاها هستم فرمودند این دوتا چیز را به خودتان نگویید بازاری مسلمان باید از این دوتا فکر فاصله بگیرد. «لاتُحَدِثوا اَنْفُسَکُم بِفَقر» هی با فقر با خودت ور نرو و از فقر حرف نزن «وَ لابِطولِ عمر» هی به خودت وعده عمر دراز نده، ممکن است امروز آخرین روز تو باشد و یا این هفته آخرین هفته تو و این ماه آخرین ماه تو باشد. هیچ کدام از اینهایی که مردند منتظر مرگ نبودند همه فکر میکردند که بقیه میمیرند «فَاِنَّهُ مَن حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالفَقْر بَخِلَ» هر کس مدام خودش را از فقر بترساند یعنی خدا را رزّاق نمیداند و این اهل بخل میشود. فرمودند بخیل وارد بهشت نمیشود. بخیل کسی است که از دست او آب نمیچکد. فرمودند فرق مؤمن و کافر واقعی این است کافر، آن است که در جیب خودش هست میگوید برای من است و آن چیزی که فقرا میدهد فکر میکند از دست رفته است! میگوید اینها که از بین رفت! مؤمن برعکس است میگوید آن چیزی که به دیگران دادم برای من میماند و آن چیزی را که خودم دارم مصرف میکنم از دست رفت! برای این که میخوریم بعد هم میرویم دستشویی و تمام. امام(ع) فرمودند محاسباتتان را معکوس کنید. آن چیزی که به دیگران میدهید، به فقیر، به کارگرت و حقوق دیگران را رعایت میکنی، و از یک سود مشکوک میگذری. فرمود اولاً که هم عمرتان طولانیتر خواهد شد عمر تو را با صدقه و خدمت به محرومین طولانیتر میکنیم. و فرمودند بخیل اهل بهشت نخواهد بود حتی اگر مذهبی باشد. یک علامت بهشت این است که آنچه که به فقرا میدهی لذت ببری و با لذت بدهی. نه با زجر، «وَ مَنْ حَدُّثَها بِطولِ العُمْر یَحْرِص» و هرکس به خودش وعده عمر طولانی بدهد حریصتر میشود. پس فرمودند دوتا چیز در بازار اسلامی است نباید باشد یکی بخل و یکی حرص. حرص یعنی باید هرچه بیشتر دربیاورم و هدف من، بیشتر درآوردن به هر قیمتی است. بخل؛ یعنی هرچه کمتر به دیگران بدهم. بازار غیر اسلامی، بازاری است که همه فکر هرچه بیشتر درآوردن و کمتر دادن هستند. بازار اسلامی عکس این است. این جلسات، قرار شد در بازار تهران ادامه پیدا کند. بقیه حرفهای نمازجمعه تهران را در مسجد بازار میگویم. اگر بشود آنجا من این بحث را ادامه میدهم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی